زمان تقریبی مطالعه: 29 دقیقه
 

بهاءالدین سلطان ولد





بَهاءُالدّینْ سُلْطانْ وَلَد، محمد بن‌ جلال‌الدین محمد، معروف به سلطان ولد و متخلص به «ولد» (۲۵ ربیع‌ الآخر ۶۲۳-۷۱۲ق/۲۵آوریل۱۲۲۶-۱۳۱۲م)، فرزند بزرگ و دومین جانشین مولانا جلال‌الدین بلخی، نام او در برخی منابع بهاءالدین احمد آمده است، اما با توجه به تصریح افلاکی بر آن‌که مولانا در بزرگداشت پدر خود، نام و لقب او را بر پسرش نهاد.
[۱] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۲، ص۷۸۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
بهاءالدین محمد درست‌تر به نظر می‌رسد.


۱ - پیشینه



سلطان ولد در لارنده ـ قرمان کنونی ـ واقع در جنوب قونیه که در آن زمان یکی از مراکز حکومت سلجوقیان روم در آسیای صغیر بود، هنگامی که پدرش ۱۹ سال داشت و هنوز در قونیه ساکن نشده بود، به دنیا آمد.
[۲] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۲۶، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۳] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۴] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۳، ص۱۱۵، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۵] فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۶] نفیسی، سعید، تعلیقات بر احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
[۷] نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۵، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۸] مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۶۲، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۹] Gölpinarli، A، ج۱، ص۲۹، Mevlânâ’dan sonra Mevlevîlik، Istanbul، ۱۹۵۳.
[۱۰] Browne، E G، ج۳، ص۱۵۵، A Literary History of Persia، Cambridge، ۱۹۶۹.
بهاءالدین محمد و برادرش علاءالدین محمد هردو از همسر نخست مولانا، گوهرخاتون، دختر خواجه شرف‌الدین لالای سمرقندی بودند.
[۱۱] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۲۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۱۲] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۲۱، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۱۳] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۹۹۴-۹۹۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.

مولانا جلال‌الدین از همان ابتدا لطف و عنایت خاصی به او داشت و این توجه و مهربانی را بارها با قول و فعل خود بیان کرده بود.
[۱۴] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۰۴، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۱۵] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۴-۷۸۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۱۶] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۱۷] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۰، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
ظاهراً مولانا خود کتاب هدایۀ برهان‌الدین ابوبکر مرغینانی (د ۵۹۳/۱۱۹۷م) را به او آموخت و هنگامی که به سن تحصیل رسید، او و برادرش علاءالدین را به حلب و دمشق فرستاد.
[۱۸] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۴۷، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۱۹] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۴۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۲۰] فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۲۱] Gölpinarli، A، ج۱، ص۳۴، Mevlânâ’dan sonra Mevlevîlik، Istanbul، ۱۹۵۳.
بهاءالدین پس از بازگشت از شام، به سلوک باطنی نزد پدر، برهان‌الدین محقق ترمذی (د ۶۳۸ق/۱۲۴۰م)، شمس تبریزی (د ۶۴۵ق/۱۲۴۷م)، صلاح‌الدین فریدون زرکوب (د ۶۵۷ق/۱۲۵۹م) و حسام‌الدین چلبی (د ۶۳۸ق) پرداخت.
[۲۲] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۴۷-۴۸، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۲۳] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۶۵-۶۶، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۲۴] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۲۵] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۲۶] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۸۲۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۲۷] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۲۳، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۲۸] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۳، ص۱۱۵، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۹] داراشکوه، محمد، سفینة‌الاولیا، ج۱، ص۱۰۹، کانپور، ۱۸۸۴م.
[۳۰] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.


۲ - رابطه بهاءالدین با مولانا



بهاءالدین رابطۀ بسیار نزدیکی با پدرش مولانا داشت و برخلاف برادرش که چندان علاقه‌ای به طریق زندگی و سلوک صوفیانۀ پدر نشان نمی‌داد، همواره از مولانا پیروی می‌کرد و در جمع دوستان و مریدان او حاضر می‌شد و روش و منش او را سرمشق خود قرار داده بود. شاید به همین سبب بود که مولانا از میان پیروان و نزدیکانش، صلاح‌الدین زرکوب، حسام‌الدین چلبی و او را نزدیک‌ترین کسان به خود می‌دانست.
[۳۱] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۳۲] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۲۳، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۳۳] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۶۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
بهاءالدین در بیش‌تر محافل صوفیان در کنار پدر حاضر بود و چنان شباهت ظاهری به او داشت که اغلب او را برادر مولانا می‌پنداشتند.
[۳۴] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۲۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۳۵] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
پس از ناپدید شدن شمس تبریزی در ۶۴۳ق/۱۲۴۵م، مولانا سطان ولد را برای بازگرداندن او به دمشق فرستاد. در راه بازگشت سلطان ولد از دمشق تا قونیه را پیاده در رکاب شمس آمد و در این سفر نصیب‌های فراوان از او برد.
[۳۶] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۴۷، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۳۷] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۳۸] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۶۹۵-۶۹۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۳۹] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.


۳ - علاقه به شمس تبریزی



بهاءالدین ولد، مانند پدرش، به شمس تبریزی بسیار ارادت داشت و در سفری که برای دلجویی و آوردن وی به فرمان مولانا به دمشق رفت، از این شهر تا قونیه پیاده در رکاب شمس دوید
[۴۰] سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
و شمس را به شیخی خود برگزید.
[۴۱] زرین کوب، عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا، ج۱، ص۱۵۸، تهران ۱۳۷۰ ش.


۴ - ازدواج سلطان ولد



سلطان ولد به خواست مولانا با فاطمه خاتون، دختر صلاح‌الدین فریدون زرکوب ازدواج کرد. مولانا فاطمه خاتون را بسیار گرامی می‌داشت و همواره سلطان ولد را به نیکی در حق او سفارش می‌کرد. سلطان ولد از فاطمه خاتون دو دختر به نام‌های مطهره خاتون (عابده) و شرف خاتون (عارفه)، و یک پسر به نام چلبی‌ شمس‌الدین امیرعارف (د ۷۱۹ق/۱۳۱۹م) داشت که بعد از وی جانشین او شد. وی همچنین از همسر دیگر نصرت خاتون، دارای پسری به نام چلبی‌ شمس‌الدین امیرعابد، و از همسر سومش سنبله خاتون نیز، دارای دو پسر به نام‌های چلبی‌ حسام‌الدین امیر زاهد و چلبی‌ امیر واجد بود.
[۴۲] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۱۹، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۴۳] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۳۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۴۴] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۹۹۵-۹۹۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۴۵] مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۶۸-۷۰، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۶] مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۷] نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶-۷، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۴۸] همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامه، ج۱، ص۵-۶.
[۴۹] فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، تهران، ۱۳۵۴ش.


۵ - احترام به چلپی



پس از درگذشت مولانا در ۶۷۲ق/ ۱۲۷۳م، سلطان ولد که می‌دانست مولانا خود حسام‌الدین چلبی را به خلیفگی منصوب داشته است و نیز می‌دانست که در زمان حیات پدر نیز وی خلافت او را عهده‌دار بود، با وجود اصرار حسام‌الدین جانشینی را نپذیرفت. از این‌رو، حسام‌الدین به جای مولانا نشست و بهاءالدین در تمام مدت ۱۱سال خلافت وی، به او در مقام مرشد و خلیفه احترام می‌گذاشت و با فروتنی از او اطاعت می‌کرد.
[۵۰] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۵۱] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۵۲] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۷۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۵۳] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۵۴] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۱، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۵۵] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۵۶] مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.


۶ - خلافت طریقه مولویه



این نکته که پس از درگذشت حسام‌الدین (۶۸۳ق/۱۲۸۴م) چه کسی جانشینی او را به عهده گرفت، چندان روشن نیست. چنان که از روایت افلاکی
[۵۷] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
[۵۸] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۸۰۷-۸۰۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
و سپهسالار
[۵۹] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
برمی‌آید، پس از حسام‌الدین، سلطان ولد به خلافت نشست و طریقۀ مولویه را سامان داد. این همان روایت مورد قبول معتقدان به اقطاب سبعه در سلسلۀ مشایخ مولویه (بهاءولد، برهان‌الدین محقق ترمذی، مولانا جلال‌الدین، شمس تبریزی، صلاح‌الدین زرکوب، حسام الدین چلبی، سلطان ولد) است. اما عده‌ای از محققان براساس برخی ابیات ولدنامه که در آن‌ها از فردی به نام کریم‌الدین‌ بن بکتمور (د ح۶۹۱ق/۱۲۹۲م با ستایش یاد شده است، در این باره تردیدهایی روا داشته‌اند. بهاءالدین سلطان ولد در این ابیات کریم‌الدین را همچون مرشد و خلیفه ستوده، و بر ۷سال خلافت او تصریح کرده است.
[۶۰] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۶۱] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
با استناد به این ابیات، برخی محققان برآن باورند که کریم‌الدین بن بکتمور، از جمله مریدان برجسته و از یاران نزدیک مولانا بوده است و پس از درگذشت حسام‌الدین چلبی، در ۷سال باقی ماندۀ عمر خود خلافت را بر عهده داشته است. این روایتی است که مورد پذیرش معتقدان به اقطاب تسعه (بهاءولد، برهان‌الدین محقق، مولانا جلال‌الدین، شمس تبریزی، صلاح‌الدین، حسام‌الدین، کریم‌الدین، سلطان ولد، امیرعارف چلبی) است.
[۶۲] مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۶۳] همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامه، ج۱، ص۹-۱۱.
[۶۴] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۱-۳۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.

برخی دیگر از محققان نیز با جمع‌بندی شواهد موجود چنین نیتجه گرفته‌اند که گرچه سلطان ولد عملاً پس از درگذشت حسام‌الدین بر مسند خلافت طریقۀ مولویه نشست، اما چون کمال معنوی لازم را در خود نمی‌دید، کریم‌الدین‌بن بکتمور را مرشد و پیر خود قرار داد و از او متابعت نمود؛ درعین حال، چون تجربۀ شمس تبریز و پدرش را پیش روداشت، این موضوع را فاش نکرد تا طریقۀ تازه پا گرفته را دستخوش تشویش و پریشانی نسازد، و از این روست که موضوع کریم‌الدین در پرده‌ای از ابهام باقی‌مانده است.
[۶۵] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۳-۳۴، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۶۶] همایی، جلال‌الدین، ج۱، ص۱۱، مقدمه بر ولدنامه (نک‌: هم‌، بهاءالدین سلطان ولد.
[۶۷] Ritter، H، ج۱، ص۱۲۷، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.


۷ - انسجام سلسله مولویه



به هر روی، شکل‌گیری و انسجام سلسلۀ مولویه به خلافت سلطان ولد آغاز می‌شود. او مریدان پدر را به دور خود گرد آورد و امور این طریقه را سامان بخشید.
[۶۸] Ritter، H، ج۱، ص۱۲۵، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
نخست در همان زمان خلافت حسام‌الدین به یاری مریدان بقعه‌ای بر فراز مزار مولانا در قونیه ساخت که به این شهر مرکزیتی در خور بخشید.
[۶۹] افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۹۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
وی پس از آن، در طول ۳۰ سال پیشوایی طریقۀ مولویه به وضع آداب و سامان بخشی امور و تشکیلات این طریقه پرداخت و با برپایی خانقاه‌های مولویه و فرستادن نمایندگان و نواب به شهرهای مختلف در انتشار طریقۀ مولویه کوشید.
[۷۰] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۷۱] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۰۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۷۲] فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۷۳] Trimingham، JS، ج۱، ص۶۱، The Sufi Order in Islam، Oxford، ۱۹۷۱.
[۷۴] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۴-۳۵، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.

با آن‌که در گذشته سلطان ولد را مبدع اصول و ضوابط معینی برای سماع مولویه می‌دانستند، امروزه اعتقاد بر آن است که شکل فعلی سماع این طریقه زیر نظر پیر عادل چلبی (د ۸۶۴ق/۱۴۶۰م) شکل گرفته است. در این شکل از سماع، دور سه‌گانۀ رسمی در ابتدای این آیین به یادبود سلطان ولد «دور ولدی» نامیده می‌شود.
[۷۵] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۷۴-۳۷۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
[۷۶] Brown، j، ج۱، ص۲۵۲، The Dervishes، edH A Rose، London، ۱۹۶۸.
[۷۷] Ritter، H، ج۱، ص۱۲۶، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.


۸ - نخستین مفسر افکار مولانا



سلطان ولد نخستین زندگی‌نامه‌نویسی و مفسر افکار و اشعار پدرش مولاناست. وی قبل از سپهسالار و افلاکی به شرح زندگی مولانا و تدوین تاریخ مولویه پرداخت و آثار او مآخذ قابل اعتمادی برای این دو تن بوده است. همچنین بنا به اعتقاد برخی محققان وی نخستین کسی است که به بازخوانی و بازنویسی خطابه‌ها و مجالس پدرش پرداخت و آن‌ها را در قالب مجالس سبعه گرد آورد. نیز به اعتقاد برخی دیگر قدیم‌ترین نسخۀ مقالات شمس نیز توسط سلطان ولد گردآوری، و به دست او نوشته شده است.
[۷۸] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۶۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۹] موحد، محمدعلی، مقدمه بر مقالات شمس تبریزی، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۵۶ش.
گرچه برخی به دقت او در ارائه اطلاعات تاریخی را مورد انتقاد قرار داده‌اند، اما در هر حال، آثار وی از جملۀ معتبرترین منابع برای درک زندگانی و‌ اندیشۀ پدرش و نیز شرایط اجتماعی و چگونگی سیر تحول طریقۀ مولویه به شمار می‌رود.
[۸۰] Schimmel، A، ج۱، ص۳۷۰، The Triumphal Sun، London، ۱۹۷۸.
[۸۱] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۵، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۲] Ritter، H، ج۱، ص۱۲۶، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.


۹ - اهمیت آثار بهاءالدین



آثار بهاءالدین سلطان ولد در بررسی و بازسازی سیر تحول شعر ترکی نیز دارای اهمیت بسیار است. در دیوان فارسی او ۱۲۹بیت، در ولدنامه ۷۶-۸۰ بیت و در رباب‌نامه ۱۶۲-۱۷۵ بیت اشعار ترکی وجود دارد که به ترکی سلجوقی و لهجۀ اغوزی سروده شده‌اند و نخستین نمونه‌های شعر ترکی غربی در آسیای صغیر به شمار می‌روند. در این ابیات که معرف ابتدایی‌ترین مرحلۀ شکل‌گیری شعر ترکی در آغاز تشکیل دولت عثمانی‌اند، در همه حال غلبه با واژه‌ها و اصطلاحات ترکی است و نسبت به اشعار ترکی دوره‌های بعد لغات عربی و فارسی‌ اندکی در آن‌ها یافت می‌شود.
[۸۳] Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۳، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
[۸۴] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۶۰-۶۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۵] Mansuroglu، M، ج۱، ص۱-۲، Sultan Veled’in türkçe manzumeleri، Istanbul، ۱۹۵۸.
این دسته از اشعار سلطان ولد توجه بسیاری از محققان غربی همچون‌هامرپورگشتال، ویکرهاوزر، برناورو... را به خود جلب کرده است، تا آن‌جا که مجموعه‌های متعددی از این اشعار را در نشریات گوناگون و یا‌ به‌طور مستقل به چاپ رسانیده‌اند و برخی همچون گیپ،
[۸۶] Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۶_ ۱۵۷، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
در تحقیقات خود سلطان ولد را آغازگر شعر یک ملت دانسته‌اند.
[۸۷] Wickerhauser، M، ج۱، ص۵۷۴-۵۷۵، » Seldschukische Verse «، ZDMG، ۱۸۶۶ volXX.
[۸۸] Behrnauer، W F A، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۸، » Ueber die ۱۵۶ seldschukischen Distichen aus Sultân Weled’s Rebâbnâme «، ZDMG، ۱۸۶۹، vol XXIII.
اهمیت دو چندان این اظهارنظر آن‌گاه روشن می‌شود که به خاطر آوریم سلطان ولد به عنوان آغازگر شعر ترکی، خود فردی ایرانی و پارسی زبان بوده است و این نکته خود بیانگر جایگاه زبان و ادبیات فارسی در شکل‌گیری ادبیات ترکی است.
[۸۹] Browne، E G، ج۳، ص۱۵۵-۱۵۶، A Literary History of Persia، Cambridge، ۱۹۶۹.
[۹۰] Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۶_ ۱۵۷، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.

برخی دیگر از محققان در مقایسۀ شعر ترکی عارفانۀ عامیانه ـ که توسط «عاشق» ‌ها سروده می‌شد و یونس امره برجسته‌ترین نمایندۀ آن به شمار می‌رود ـ با شعر ترکی ادیبانه ـ که سرودۀ «شاعر» ‌ها بود و سلطان ولد شاخص‌ترین نمونۀ آن دانسته می‌شود ـ سلطان ولد را معرف گرایش یا مکتبی در شعر ترکی دانسته‌اند که زیر تاثیر شعر فارسی قرارداشته، و در نخستین گام خود کوشیده است تا شعر ترکی را در وزن اشعار فارسی بگنجاند.
[۹۱] Köprülü، Fuad، ج۱، ص۲۳۱-۲۴۱، Türk edebiyati’nda ilk mutasavviflar، Ankara، ۱۹۷۶.
علاوه بر محققان غربی و پیش از آن‌ها ولدچلبی (ایزبوداق) و کیسیلی رفعت ابیات ترکی سلطان ولد را در کتابی با عنوان دیوان ترکی سلطان ولد در ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م در استانبول به چاپ رسانیدند و پس از آن منصور اوغلو این ابیات را در مجموعه‌ای به نام سلطان ولدن ترکچه منظومه لری «منظومه‌های ترکی سلطان ولد» در ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م در استانبول منتشر ساخت.
سلطان ولد در ۱۰رجب ۷۱۲ در ۸۹ سالگی در قونیه درگذشت و در جوار پدرش به خاک سپرده شد و پس از مرگ او، پسرش امیرعارف چلبی خلافت طریقۀ مولویه را برعهده گرفت.
[۹۲] سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۹۳] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۲، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۹۴] غلام سرور لاهوری، خزینة‌الاصفیاء، ج۲، ص۲۸۴، کانپور، ۱۸۹۴.
[۹۵] نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۹۶] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.


۱۰ - شعر به چند زبان



بهاءالدین سلطان ولد به فارسی ، عربی ، ترکی و یونانی شعر می‌سرود و «ولد» تخلّص می‌کرد.
[۹۷] سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۶، ۷، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
[۹۸] سلطان ولد، بهاءالدین، رباب نامه، مقدمه سلطانی گردفرامرزی، ص ۳۷، چاپ علی سلطانی گردفرامرزی، تهران ۱۳۵۹ ش.

در ولدنامه
[۹۹] سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۳۹۴، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
تصریح کرده است که ترکی و رومی (یونانی) را درست نمی‌داند اما به فارسی و تازی بهتر سخن می‌گوید.
همایی
[۱۰۰] سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۳۲، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
ابیات عربی ولدنامه را نیز سست دانسته است.
اشعار فارسی و عربی او در رباب نامه فصیح‌تر است.
[۱۰۱] سلطان ولد، بهاءالدین، رباب نامه، مقدمه سلطانی گرد فرامرزی، ص ۶-۷، چاپ علی سلطانی گردفرامرزی، تهران ۱۳۵۹ ش.

به گفته گیب،
[۱۰۲] ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۲۰۱، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ ش.
اشعار ترکی او کهن‌ترین نمونه شعر ترکی غربی است و برای خاورشناسان بسیار جالب توجه بوده است.

۱۱ - آثار



از بهاءالدین سلطان ولد۴ اثر منظوم و یک اثر منثور به فارسی به جای مانده است. همۀ این آثار که نسخه‌های خطی متعددی از آن‌ها وجود دارد، به چاپ رسیده‌اند:

۱۱.۱ - دیوان


دیوان، که نزدیک به ۱۳هزار بیت از غزلیات، قصاید، مقطعات، ترکیبات و رباعیات و ترجیع‌بندهای او را در بردارد. در این دیوان علاوه بر اشعار فارسی، ابیات ترکی و عربی و نیز گاهی ابیات یونانی دیده می‌شود. این اثر را که بهاءالدین به تقلید از غزل‌های دیوان شمس سروده است، نخستین بار فریدون نافذ اوزلُق در ۱۳۲۰ش/۱۹۴۱م در استانبول و آنکارا، و پس از او سعید نقیسی براساس نسخه‌ای دیگر در ۱۳۳۸ش در تهران به چاپ رسانید.

۱۱.۲ - مثنوی‌های سه‌ ‌گانه


مثنوی‌های سه‌ ‌گانه که مجموعاً مثنویات ولدی یا ولدنامه نامیده می‌شوند و عبارتند:

۱۱.۲.۱ - ولدنامه


ولدنامه یا مثنوی ولدی یا ابتدا نامه، که نخستین مثنوی از این مجموعه و دارای ده هزار بیت است. وی این اثر را در فاصلۀ ربیع‌ الاول تا جمادی‌ الآخر۶۹۰ در بحر خفیف مخبون مقصور و به وزن حدیقة‌الحقیقۀ سنایی سروده، و در آن به شرح زندگانی و مقامات بهاءولد، برهان‌الدین محقق، مولانا، شمس تبریزی، صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلبی پرداخته است
[۱۰۳] بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ص۲_۳، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
. این مثنوی با مقدمۀ مفصل و حاشیۀ جلال‌الدین همایی در تهران (۱۳۱۵-۱۳۱۶ش) به چاپ رسیده است.

۱۱.۲.۲ - رباب‌نامه


رباب‌نامه، دومین مثنوی سلطان ولد و اثری عرفانی است که در مقایسه با ولدنامه از استحکام، فصاحت و صبغۀ عرفانی بیشتری برخوردار است. وی این مثنوی را ـ چنان‌که خود گفته ـ به درخواست یکی از مریدان یا بزرگان و در مدت ۵ ماه در ۷۰۰ق/۱۳۰۱م در بحر رمل مسدس مقصور، یعنی همان وزن مثنوی پدرش مولانا سروده است. در این کتاب نیز علاوه بر اشعار فارسی، شماری ابیات ترکی و یونانی وجود دارد. علاوه بر مجموعه‌های ابیات ترکی ـ که پیش‌تر به آن‌ها اشاره شد ـ ۱۳بیت از ابیات یونانی این مثنوی نیز توسط مایر به چاپ رسیده است. بهاءالدین در این مثنوی بیش از آن‌که به صنایع ادبی و ظرافت‌های شاعرانه توجه داشته باشد، به دنبال آن بوده است که نکات و مشکلات مثنوی مولوی را شرح، و دقایق عرفانی را توضیح دهد. از همین رو، گاه مضمون اشعار آن مکرر و ملال‌آور به نظر می‌رسد و لحن آن به کتاب‌های تعلیمی نزدیک می‌شود. با این همه، این مثنوی از نظر درک مشکلات و نکات مبهم و خلاصۀ مثنوی اهمیت خاص خود را دارد.
[۱۰۴] سلطانی گردفرامرزی، علی، مقدمه بر رباب نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶-۱۳، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۱۰۵] سلطانی گردفرامرزی، علی، مقدمه بر رباب نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۵۹ش.
این کتاب به کوشش علی سلطانی گردفرامرزی در ۱۳۵۹ش در تهران به چاپ رسیده است.

۱۱.۲.۳ - انتهانامه


انتهانامه، سومین مثنوی از این مجموعه است که مانند رباب‌نامه در وزن رمل سروده شده، و در آخرین روز ذیقعدۀ ۷۰۸ به پایان رسیده است. سلطان ولد در این مثنوی که متمم دو مثنوی دیگر به شمار می‌رود و مشتمل بر بیش از ۷هزار بیت است، بی‌آنکه مضامین جدید و‌اندیشه‌های نوی آورده باشد، نکات عرفانی و مسائل مربوط به سلوک معنوی را با بیانی دیگر شرح داده، و با استناد به آیه‌های قرآنی و احادیث نبوی به توضیح اعتقادات صوفیانه پرداخته است.
[۱۰۶] خزانه‌دارلو، محمدعلی، مقدمه بر انتهانامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۳-۱۵، تهران، ۱۳۷۶ش.


۱۱.۳ - معارف


معارف، اثری منثور در تصوف و عرفان است که بدون مقدمه، خطبۀ ثنا و حمد و... بوده، و متشکل از فصلهای مستقلی است که در آن‌ها موضوعاتی چون تفسیر آیات قرآنی، شرح دقایق عرفانی آداب خانقاهی و... آمده است. هر یک از این فصل‌ها ظاهراً نخست مجلس یا گفتاری بوده که بعدها توسط خود سلطان ولد نوشته شده، و از مجموعۀ آن‌ها کتابی این چنین فراهم آمده است. معارف سلطان ولد را باید ادامۀ سنتی دانست که از زمان بهاءولد، جد سلطان ولد در میان آنان وجود داشته است؛ چنان‌که معارف بهاءولد وفیه مافیه مولانا نیز مجموعه‌ای از گفتارها و مجالس است که به همین شیوه گردآوری و نوشته شده‌اند.
[۱۰۷] مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۹-۲۱، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۱۰۸] گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۵۱-۵۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.

سلطان ولد در این گفتارها با بیانی شیوا به مضامین گوناگون پرداخته، و با استفاده از تمثیل‌ها، آیات قرآنی و احادیث نبوی نکته‌های مورد نظر خود را بیان کرده است. از آنجاکه پاره‌ای از این نکته‌ها در مثنوی مولوی، معارف بهاءولد، فیه مافیه و مقالات شمس نیز دیده می‌شود، می‌توان دریافت که سلطان ولد در حین مجلس‌گویی یا در هنگام نوشتن این مطالب به مضامین این آثار توجه داشته است.
[۱۰۹] مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۲۱-۲۲، تهران، ۱۳۶۷ش.
معارف سلطان ولد نخستین بار‌ به‌طور ناقص، همراه با فیه مافیه مولانا و به عنوان ضمیه یا جلد دوم فیه مافیه در ۱۳۳۴ق/۱۹۱۶م با چاپ سنگی در تهران منتشر شد. سپس مجموعۀ کامل آن به کوشش نجیب مایل هروی در ۱۳۶۱ش در تهران به چاپ رسید.

۱۲ - فهرست منابع



(۱) افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
(۲) بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
(۳) جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۴) خزانه‌دارلو، محمدعلی، مقدمه بر انتهانامۀ بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۵) خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۶) داراشکوه، محمد، سفینة‌الاولیا، کانپور، ۱۸۸۴م.
(۷) سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
(۸) سلطانی گردفرامرزی، علی، مقدمه بر رباب نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۹) صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۰) غلام سرور لاهوری، خزینة‌الاصفیاء، کانپور، ۱۸۹۴.
(۱۱) فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۲) گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۳) مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۴) مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۵) موحد، محمدعلی، مقدمه بر مقالات شمس تبریزی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۶) مولوی، مکتوبات، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) نفیسی، سعید، تعلیقات بر احوال مولانا جلال‌الدین مولوی (نک‌: هم‌، سپهسالار).
(۱۸) نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۱۹) همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامه (نک‌: هم‌، بهاءالدین سلطان ولد).
(۲۰) Behrnauer، W F A، » Ueber die ۱۵۶ seldschukischen Distichen aus Sultân Weled’s Rebâbnâme «، ZDMG، ۱۸۶۹، vol XXIII.
(۲۱) Brown، j، The Dervishes، edH A Rose، London، ۱۹۶۸.
(۲۲) Browne، E G، A Literary History of Persia، Cambridge، ۱۹۶۹.
(۲۳) EI۱.
(۲۴) EI۲.
(۲۵) Gibb، E J W، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
(۲۶) Gölpinarli، A، Mevlânâ’dan sonra Mevlevîlik، Istanbul، ۱۹۵۳.
(۲۷) IA.
(۲۸) Iranica.
(۲۹) Köprülü، Fuad، Türk edebiyati’nda ilk mutasavviflar، Ankara، ۱۹۷۶.
(۳۰) Mansuroglu، M، Sultan Veled’in türkçe manzumeleri، Istanbul، ۱۹۵۸.
(۳۱) Ritter، H، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
(۳۲) Schimmel، A، The Triumphal Sun، London، ۱۹۷۸.
(۳۳) Trimingham، JS، The Sufi Order in Islam، Oxford، ۱۹۷۱.
(۳۴) Wickerhauser، M، » Seldschukische Verse «، ZDMG، ۱۸۶۶ volXX.

۱۳ - پانویس


 
۱. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۲، ص۷۸۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۲. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۲۶، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۳. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۴. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۳، ص۱۱۵، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵. فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.
۶. نفیسی، سعید، تعلیقات بر احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
۷. نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۵، تهران، ۱۳۳۸ش.
۸. مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۶۲، تهران، ۱۳۶۹ش.
۹. Gölpinarli، A، ج۱، ص۲۹، Mevlânâ’dan sonra Mevlevîlik، Istanbul، ۱۹۵۳.
۱۰. Browne، E G، ج۳، ص۱۵۵، A Literary History of Persia، Cambridge، ۱۹۶۹.
۱۱. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۲۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۲. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۲۱، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۳. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۹۹۴-۹۹۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۴. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۰۴، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۵. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۴-۷۸۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۶. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۱۷. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۰، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۸. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۴۷، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۱۹. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۴۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۲۰. فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.
۲۱. Gölpinarli، A، ج۱، ص۳۴، Mevlânâ’dan sonra Mevlevîlik، Istanbul، ۱۹۵۳.
۲۲. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۴۷-۴۸، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۲۳. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۶۵-۶۶، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۲۴. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۲۵. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۲۶. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۸۲۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۲۷. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۲۳، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۲۸. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۳، ص۱۱۵، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۹. داراشکوه، محمد، سفینة‌الاولیا، ج۱، ص۱۰۹، کانپور، ۱۸۸۴م.
۳۰. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳۱. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۲. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۲۳، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۳. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۶۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۴. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۲۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۵. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۸۵، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۶. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۴۷، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۳۷. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۳۸. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۶۹۵-۶۹۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۳۹. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
۴۰. سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
۴۱. زرین کوب، عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا، ج۱، ص۱۵۸، تهران ۱۳۷۰ ش.
۴۲. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۱۹، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۴۳. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۳۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۴۴. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۹۹۵-۹۹۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۴۵. مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۶۸-۷۰، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۶. مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۷. نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶-۷، تهران، ۱۳۳۸ش.
۴۸. همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامه، ج۱، ص۵-۶.
۴۹. فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، تهران، ۱۳۵۴ش.
۵۰. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۵۱. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۵۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۵۲. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۷۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۵۳. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۵۴. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۱، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
۵۵. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۵۶. مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲، به کوشش توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۵۷. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۷۸۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۵۸. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۸۰۷-۸۰۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۵۹. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۶۰. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۶۱. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۶۲. مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، تهران، ۱۳۶۷ش.
۶۳. همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر ولدنامه، ج۱، ص۹-۱۱.
۶۴. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۱-۳۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶۵. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۳-۳۴، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶۶. همایی، جلال‌الدین، ج۱، ص۱۱، مقدمه بر ولدنامه (نک‌: هم‌، بهاءالدین سلطان ولد.
۶۷. Ritter، H، ج۱، ص۱۲۷، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
۶۸. Ritter، H، ج۱، ص۱۲۵، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
۶۹. افلاکی، احمد، مناقب‌العارفین، ج۲، ص۷۹۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹م.
۷۰. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۷۱. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۷۰۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
۷۲. فروزانفر، بدیع‌الزمان، زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴، تهران، ۱۳۵۴ش.
۷۳. Trimingham، JS، ج۱، ص۶۱، The Sufi Order in Islam، Oxford، ۱۹۷۱.
۷۴. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۴-۳۵، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۵. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ج۱، ص۳۷۴-۳۷۵، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۷۶. Brown، j، ج۱، ص۲۵۲، The Dervishes، edH A Rose، London، ۱۹۶۸.
۷۷. Ritter، H، ج۱، ص۱۲۶، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
۷۸. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۶۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۹. موحد، محمدعلی، مقدمه بر مقالات شمس تبریزی، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۵۶ش.
۸۰. Schimmel، A، ج۱، ص۳۷۰، The Triumphal Sun، London، ۱۹۷۸.
۸۱. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۳۵، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۲. Ritter، H، ج۱، ص۱۲۶، » Maulānā Ğalāladdin Rūmi und sein Kreis «، Der Islam، Berlin، ۱۹۴۲، volXXVI.
۸۳. Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۳، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
۸۴. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۶۰-۶۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۵. Mansuroglu، M، ج۱، ص۱-۲، Sultan Veled’in türkçe manzumeleri، Istanbul، ۱۹۵۸.
۸۶. Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۶_ ۱۵۷، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
۸۷. Wickerhauser، M، ج۱، ص۵۷۴-۵۷۵، » Seldschukische Verse «، ZDMG، ۱۸۶۶ volXX.
۸۸. Behrnauer، W F A، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۸، » Ueber die ۱۵۶ seldschukischen Distichen aus Sultân Weled’s Rebâbnâme «، ZDMG، ۱۸۶۹، vol XXIII.
۸۹. Browne، E G، ج۳، ص۱۵۵-۱۵۶، A Literary History of Persia، Cambridge، ۱۹۶۹.
۹۰. Gibb، E J W، ج۱، ص۱۵۶_ ۱۵۷، A، History of Ottoman Poetry، Cambridge، ۱۹۸۵.
۹۱. Köprülü، Fuad، ج۱، ص۲۳۱-۲۴۱، Türk edebiyati’nda ilk mutasavviflar، Ankara، ۱۹۷۶.
۹۲. سپهسالار، فریدون، احوال مولانا جلال‌الدین مولوی، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
۹۳. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ج۱، ص۴۷۲، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹۴. غلام سرور لاهوری، خزینة‌الاصفیاء، ج۲، ص۲۸۴، کانپور، ۱۸۹۴.
۹۵. نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۳۸ش.
۹۶. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۹۷. سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۶، ۷، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
۹۸. سلطان ولد، بهاءالدین، رباب نامه، مقدمه سلطانی گردفرامرزی، ص ۳۷، چاپ علی سلطانی گردفرامرزی، تهران ۱۳۵۹ ش.
۹۹. سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۳۹۴، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
۱۰۰. سلطان ولد، بهاءالدین، ولدنامه، مقدمه همایی، ص ۳۲، چاپ جلال همایی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۶ ش).
۱۰۱. سلطان ولد، بهاءالدین، رباب نامه، مقدمه سلطانی گرد فرامرزی، ص ۶-۷، چاپ علی سلطانی گردفرامرزی، تهران ۱۳۵۹ ش.
۱۰۲. ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۲۰۱، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ ش.
۱۰۳. بهاءالدین سلطان ولد، محمد، ولدنامه، ص۲_۳، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۱۵-۱۳۱۶ش.
۱۰۴. سلطانی گردفرامرزی، علی، مقدمه بر رباب نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۶-۱۳، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۰۵. سلطانی گردفرامرزی، علی، مقدمه بر رباب نامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۰۶. خزانه‌دارلو، محمدعلی، مقدمه بر انتهانامۀ بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۳-۱۵، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۰۷. مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۱۹-۲۱، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۰۸. گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلال‌الدین، ج۱، ص۵۱-۵۲، ترجمۀ توفیق‌هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۰۹. مایل هروی، نجیب، مقدمه بر معارف بهاءالدین سلطان ولد، ج۱، ص۲۱-۲۲، تهران، ۱۳۶۷ش.


۱۴ - منبع


دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین سلطان ولد»، شماره۵۲۰۸.    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین سلطان ولد»، شماره۲۱۵۲.    







آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.